توصیه به اصلاح (قرآن)در قرآن کریم به سفارش حضرت موسی به برادرش هارون برای اصلاح میان بنی اسرائیل اشاره شده است. ۱ - سفارش موسی به هارونسفارش موسی علیهالسّلام به برادرش هارون برای اصلاح میان قومش: «وواعدنا موسی ثلاثین لیلة واتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیلة وقال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی واصلح ولا تتبع سبیل المفسدین؛و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسی (هنگام رفتن به کوه طور) به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و (کار آنان را) اصلاح کن و راه فسادگران را پیروی مکن». ۱.۱ - بررسی تفسیری آیهجمله (و قال موسى لاخیه هارون اخلفنى فى قومى) حکایت کلامى است که موسى(علیه السلام) در موقع حرکت به میقات و جدائى از قوم خود با برادر در میان نهاده، به دلیل اینکه موقع خلیفه قرار دادن و جانشین درست کردن همان هنگام مفارقت و براى ایام غیبت است، و اگر در این جمله از بنى اسرائیل به عبارت (قوم من) تعبیر کرد، براى این بود که با سیاق سایر داستانهاى این سوره موافق باشد، چون در مطالبى که این سوره از نوح و هود و سایر انبیاء (علیهم السلام) نقل کرده بود تکیه زبان آن حضرات (یا قوم، یا قوم) بود. لذا در این داستان هم از بنى اسرائیل به (قوم من) تعبیر فرمود، وگرنه در سوره طه از ایشان به همان بنى اسرائیل تعبیر کرده است. مراد از خطاب موسى(ع) به هارون : (و اصلح و لاتتّبع سبیل المفسدین) برادرش هارون را امر به اصلاح و اجتناب از پیروى روش اهل فساد مىکند، و حال آنکه هارون (علیه السلام) هم خود پیغمبرى مرسل و معصوم از معصیت و پیروى اهل فساد بوده، و قطعا موسى بهتر از هر کس به مقام برادرش عارف بوده، پس قطعا مقصود آن حضرت از این کلام نهى هارون از کفر و معصیت نبوده، بلکه مقصودش این بوده که در اداره امور مردم به آراء مفسدین ایشاءن گوش ندهد، و مادامى که موسی (علیه السلام) غائب است از آنان پیروى ننماید. از جمله ادله این معنا یکى کلمه (واصلح) است که دلالت مىکند بر اینکه مراد از جمله (لا تتبع سبیل المفسدین) همان اصلاح امور ایشان و بر حذر بودن از این است که در میان ایشان روشى را پیش گیرد که مطابق سلیقه مفسدین و مورد پیشنهاد آنان باشد. از اینجا معلوم مىشود که در آن روز در میان بنی اسرائیل مردمى مفسد وجود داشتهاند که همواره در کمین بودهاند که زحمات این دو بزرگوار را خنثى نموده و با نقشههاى شوم خود در کار ایشان کارشکنى کنند، لذا موسى (علیه السلام) سفارش مىکند مبادا راه و روش و پیشنهادات ایشان را بپذیرد و در نتیجه دستخوش کید و مکر ایشان گردد و جمعیت قوم اتحادشان که با تحمل آن همه محنتها و زحمات به دست آمده به اختلاف مبدل گردد. ۱.۲ - بررسی حدیث منزلت در ذیل آیه مذکوربسیارى از مفسران اهل تسنن و شیعه در ذیل آیه مورد بحث اشاره به حدیث معروف منزله کردهاند، با این تفاوت که مفسران شیعه آن را به عنوان یکى از اسناد زنده خلافت بلا فصل علی (علیه السلام) گرفته، ولى بعضى از مفسران اهل تسنن ضمن عدم قبول آن، تاخت و تاز بیرحمانه و تعصب آمیزى به شیعه دارند. عده زیادى از صحابه پیامبر(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) درباره جریان جنگ تبوک چنین نقل کردهاند: ان رسول الله(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) خرج الى تبوک و استخلف علیا فقال ا تخلفنى فى الصبیان و النساء قال ا لا ترضى ان تکون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لیس نبى بعدى: پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به سوى تبوک حرکت کرد و على(علیه السلام) را به جاى خود قرار داد، على(علیه السلام) عرض کرد آیا مرا در میان کودکان و زنان میگذارى (و اجازه نمىدهى با تو به میدان جهاد بیایم) پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: آیا راضى نیستى که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسى (علیه السلام) باشى جز اینکه پیامبرى بعد از من نخواهد بود عبارت بالا در معتبرترین کتب حدیث اهل تسنن یعنى صحیح بخاری نیز از سعد بن ابی وقاص نقل شده است. در صحیح مسلم که آن هم از کتب درجه اول آنان محسوب مىشود در باب فضائل الصحابه همین حدیث از سعد نقل شده که پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به على(علیه السلام) فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى: تو نسبت به من، به منزله هارون از موسى هستى جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست در این حدیث که صحیح مسلم نقل کرده مطلب به صورت کلى اعلام شده و اشاره به جنگ تبوک دیده نمیشود. و نیز در همان کتاب کمى پس از ذکر حدیث به گونه کلى گفتار پیغمبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) را در جنگ تبوک، همانند صحیح بخارى جداگانه آورده است. در سنن ابن ماجه نیز عین این مطلب آمده است. ۲ - پانویس
۳ - منبعفرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «توصیه به اصلاح». |